سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوش رفتاری، دوستی را پایدار می کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :0
کل بازدید :15852
تعداد کل یاداشته ها : 23
103/2/14
4:13 ع

راستی بچه ها من وبلاگه دیگری هم دارم اگر دوست دارید به من سر بزنید. آدرس.             moeen.blogfa.com


93/6/9::: 8:48 ص
نظر()
  
  

 

اگر به اندازه کافی (12 ثانیه) به این تصویر نگاه کنید 
یک زرافه میبینید
.
.
.
.
.
.
.
.



93/5/23::: 10:26 ص
نظر()
  
  

وظیفه خانم‌های وسواس و بد گمان به همسر

انتخاب

رهروان ولایت ـ  درخصوص خانم‌های وسواس و بد گمان به همسر، چند مطلب یادآورى می شود:

- مطلب اول: خانم محترم، موضوع خیانت‏ شوهرت، مثل همه‏ موضوعات دیگر، احتیاج به دلیل و برهان دارد، مادامی‌که خیانت او با ادله‏ قطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى، آیا سزاوار است‏ به صرف یک احتمال، شخص بی‌گناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر کسى بدون دلیل و برهان ترا متهم کند آیا ناراحت نمى‌‏شوى؟

مگر با یک یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایى مى‏‌توان موضوع مهمى مثل‏‌خیانت را باثبات رسانید؟

خداوند بزرگ در قرآن مجید می‌فرماید:« اى کسانیکه ایمان آورده‌‏اید از بسیارى از گمان‌ها اجتناب کنید، زیرا بعض گمان‌ها گناه است» . [سوره حجرات/12]

امام صادق علیه السلام فرمود: « بهتان زدن به شخص بی‌گناه از کوه‌هاى بزرگ سنگین‏‌تر است ». [1]

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: « هر کس به مرد مؤمن یا زن‏ مؤمنه تهمت‏ بزند خدا در قیامت او را بر تلى از آتش نگه می‌دارد تا به کیفر اعمالش برسد ». [2]

خانم محترم، دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار، متین‏ و عاقل باش، موقعی که عصبانى و ناراحت نیستى در گوشه‏‌اى خلوت کن، قرائن و شواهد خیانت‏ شوهرت را در نظر بگیر،بلکه روى کاغذ یادداشت‏ کن، سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس، آنگاه مانند یک‏ قاضى درستکار و با انصاف، در مقدار دلالت آنها تامل کن، اگر دیدى ‏یقین‏ آور نیستند باز هم مانع ندارد، تحقیق کنى لیکن موضوع را مسلم و قطعى نگیر و به صرف سوء ظن و توهم بى ‏دلیل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نکن.

مثلا وجود یک سنجاق سر در اتومبیل چندین علت مى‌‏تواند داشته ‏باشد:

1-متعلق باشد به یکى از خویشان شوهرت مانند: خواهر، خواهرزاده، برادرزاده، عمه و عمه ‏زاده، خاله و خاله‏ زاده.ممکن است‏ یکى ‏از آنها را سوار ماشین کرده و سنجاق مال او باشد.

2-شاید مال خودت باشد، و قبلا که به ماشین سوار شده‌‏اى ازسرت افتاده باشد.

3-شاید یکى از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین کرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.

4-شاید خانم درمانده‏‌اى را سوار کرده به منزلش برساند.

5-شاید یکى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تا ترا بدبین نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد.

6-شاید منشى خودش یا یکى از همکارانش را سوار کرده وسنجاق متعلق به او باشد.

7-احتمال هفتم اینست که معشوقه‏‌اش را سوار نموده عیاشى‏ رفته باشد: این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نباید زیاد بدان ترتیب اثر داد. در هر صورت احتمالى بیش نیست، نباید آنرا یک‏ دلیل قطعى و مسلم فرض کرد، و سایر احتمالات را به کلى نادیده گرفت، و داد و فریاد و بى ‏آبروئى راه انداخت.

اگر شوهرت دیر به منزل مى‌‏آید دلیل خیانتش نیست، شایداضافه کار داشته باشد، شاید کار فوق العاده‏‌اى پیدا کرده، شاید به منزل یکى ‏از دوستان یا همکاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یک جلسه علمى یا دینى شرکت نموده باشد، شاید براى تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزل‏ آمده باشد.

اگر خانمى از شوهرت تعریف کرد و او را جوان خوش تیپى شمرد تقصیر او چیست؟ خوش اخلاقى دلیل خیانت نیست، چه کند اگر بد اخلاق‏ باشد کسى به او مراجعه نمى‌‏کند، انتظار دارى بد اخلاقى کند تا همه او رابد اخلاق شمرده یک فرسخى از او فرار کنند؟

اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان مى‌‏کند دلیل خیانتش نمى‌‏شود، شاید آدم خیرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگیرى از بیچاره‏‌گان و براى رضاى خدا به آنها احسان کند.

اگر شوهرت جعبه یا کمد مخصوصى دارد یا اجازه نمى‌‏دهد نامه‏‌هایش را بخوانى دلیل خیانتش نیست، زیرا بسیارى از مردها ذاتا محافظه‏‌ کار و راز نگه دارند،و دوست ندارند کسى از امورشان مطلع شود، شاید شغلش ایجاب می‌کند کارهایش را مخفى بدارد، شاید ترا راز نگهدار نمى‌‏داند.

به هر حال، یک دلیل احتمالى بیش از یک احتمال نتیجه نمى‌‏دهد،نباید آنرا یک دلیل قطعى بدون تردید محسوب داشت.

- مطلب دوم: در هر جا سوء ظن پیدا کردى فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار، به قصد کشف حقیقت، نه به عنوان اعتراض، رسما و بدون پروا بگو: من نسبت‏ به فلان کار بد گمان هستم،خواهش میکنم ‏واقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد، آنگاه خوب به‏ حرفه‌ایش گوش بده، و در اطراف آنها تامل کن، اگر بدگمانى تو بر طرف‏ شد که چه بهتر، لیکن اگر قانع نشدى مى‌‏توانى بعدا در اطراف قضیه ‏تحقیق کنى تا حقیقت‏ برایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق به‏ موضوعى برخورد کردى که شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقع ‏توضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر، زیرا ممکن است‏ شخص بی‌گناهى باشد لیکن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلب‏ را بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد، بهتر است در این‏ مورد هم باز به خودش مراجعه کنى و علت‏ خلاف گوئیش را بپرسى، البته مردکار خوبى نکرده که مرتکب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را مى‌‏گفت زیرا چیزى از صداقت‏ بهتر نیست. لیکن اگر او اشتباه کرد تو نادانى و جهالت‏ بخرج نده، بلکه با تصمیم قاطع از او بخواه که دیگر دروغ نگوید، اگر توضیح خواستى و شوهرت نتوانست توضیح قانع کننده‌‏اى بدهد، عجز ازجواب را یک دلیل مسلم و قطعى خیانت مشمار، زیرا ممکن است مطلب‏ را واقعا فراموش نموده باشد، یا اینکه چون از بدگمانى تو اطلاع داشته‏ دست و پاى خویش را گم کرده نتوانسته جواب قانع کننده‌‏اى بدهد. دراینجا سخن را کوتاه کن و در یک موقع مناسب مطلب را در میان بگذار و علت قضیه را بپرس. و اگر اظهار داشت: واقع را فراموش نموده‌‏ام از او بپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است، اگر باز هم تردید داشته باشى‌ ‏مى‌‏توانى از راه‌هاى دیگر در صدد تحقیق بر آیى.

- مطلب سوم: موضوع بد گمانى خودت را با هر کس در میان‏ نگذار، زیرا ممکن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتار ترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگى شما را از هم‏ بپاشد، ممکن است‏ شخص نادان و زود باور و بى ‏تجربه‏‌اى باشد و به قصد دلسوزى گفته ترا تایید نماید بلکه شواهد پوچ دیگرى بدان اضافه نموده ‏ذهن ترا خراب‌تر گرداند، بنابراین صلاح نیست‏ با افراد نادان و بى‏‌تجربه‏ مشورت نمایى، حتى مادر و خواهر و خویشانت، البته مشورت خوب است، اگر در جایى ضرورت پیدا کرد یکى از دوستان عاقل و کاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افکارش ‏استفاده کن.

- مطلب چهارم: اگر شواهد و دلائل خیانت‏ شوهرت قطعى نبود، و دوستان و خویشانت نیز تصدیق کردند که دلائل مزبور قانع کننده نیست وشوهرت بی‌گناه است، و شوهرت نیز با دلیل و برهان و قسم و التماس عدم خیانت‏خ ودش را اثبات می‌کند لیکن با همه اینها بدگمانى ووسواسی‌گری‌هاى تو برطرف نمى‌‏شود یقین بدان که بیمار هستى، وبدبینى‌‏ات در اثر بیمارى عصبى و روانى پیدا شده است. لازم است‏ به یک‏ روانپزشک حاذق مراجعه نمایى و از دستوراتش پیروى کنى.

- مطلب پنجم: راه کار تو همان بود که گفته شد،داد و فریاد و بهانه و ناسازگارى نه تنها مشکلت را حل نمى‌‏کند بلکه مشکلات دیگرى بدان‏ اضافه خواهد کرد.به دادگاه حمایت‏ خانواده نیز مراجعه نکن، دم از طلاق‏ و جدایى نزن، آبروى شوهرت را نریز. از این قبیل کارها نتیجه خوبى ‏نخواهى گرفت، ممکن است کار به لجبازى و عناد بکشد و شوهرت ناچار شود ترا طلاق بدهد و زندگى را از هم بپاشد. در آنصورت نیز تو نتیجه‏ خوبى نخواهى گرفت و تا آخر عمر قرین تاسف خواهى شد، مواظب باش‏ تصمیم خطرناکى نگیرى دست‏ بخودکشى و انتحار نزن، زیرا به وسیله این‏ عمل زشت‏ خودت را نابود مى‌‏سازى در آخرت نیز به عذاب دوزخ معذب‏ خواهى شد، حیف نیست انسان براى یک فکر بیجا بزندگى خودش خاتمه ‏بدهد؟ آیا بهتر نیست ‏با عقل و بردبارى قضیه را اصلاح کنى؟

- مطلب ششم: اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال میدهى یا یقین دارى که شوهرت به زن‌هاى دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است، زیرامعلوم مى‌‏شود آنقدر هوش و کاردانى و عرضه نداشته‏‌اى که شش دانگ قلب‏ شوهرت را مسخر گردانى تا جایى براى زن‌هاى دیگر نماند، هنوز هم دیر نشده، دست از نادانی گرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیک واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز کن که جز تو کسى را نبیند وجز تو کسى را نخواهد.


93/5/19::: 1:23 ع
نظر()
  
  

اسراییل کودک کش، کف روی آب!

اسراییل کودک کش، کف روی آب!

رهروان ولایت ـ یکی از خواسته های همیشگی بشر، از بین رفتن ظلم و بیدادگری ازجامعه وحاکمیت انسانهای عدالت خواه درسراسرجهان است.

در جامعه جهانی که حقوق بشر و عدالت تنها بر زبان حاکمان کشورهای دنیا می چرخد، انسان هایی خونخوار و حیوان صفت با پشتیبانی همه مستکبرین بویژه صهیونیسم جهانی، با مکر و حیله سرزمین قدس را اشغال کرده و چند سالی است که باکمک های همه جانبه آنها به حیات نامشروع خود ادامه داده است. رژیم جعلی اسراییل در سال های اشغال قدس شریف، بارها و بارها به طور وحشیانه به مردم مناطق مختلف و مظلوم فلسطین یورش برده و آنها را به خاک و خون کشیده است.

در تازه ترین اقدام وحشیانه رژیم صهیونیستی در سال 2014 میلادی، هجوم بدون دلیل و مجدد به باریکه غزه است، هجومی که بیشتر کشته های آن کودکان و زنان هستند.[1]

اما با وجود همه این کشتارهای خونین و به شهادت رسیدن زن و مرد و کودک فلسطینی، نکته قابل تامل این است که پیروزی نهایی از آن کیست؟

وقتی داستان ها و تاریخ مختلف بشر را مرور می کنیم به این مسئله کلی پی می بریم که هر حکومت ظالمی با هر قدرتی در انتها محکوم به شکست در مقابل مظلوم است، زیرا مظلومیت نشانه حق است و حق بر باطل پیروز است.

خداوند در این باره با مثلی زیبا و قابل فهم همگان نابودی نهایی باطل را اینگونه بیان می فرماید:

«أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» (17 رعد)

خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر درّه و رودخانه ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آنچه ( در کوره ها ، ) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی ، آتش روی آن روشن می کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می آید- خداوند ، حق و باطل را چنین مثل می زند!- امّا کفها به بیرون پرتاب می شوند ، ولی آنچه به مردم سود می رساند [ آب یا فلز خالص ] در زمین می ماند خداوند اینچنین مثال می زند!

در این آیه حق که وعده الهی است، به خوبی بیان می شود و خداوند با آوردن مثل کفی که بر روی آب شناور می شود به ما می فهماند که در کوره‏ى حوادث است که ناخالصى‏ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى‏ شود.، هر چند که حق و باطل باهم مخلوط هستند اما سرانجام این باطل است که باید از بین رود و این حق است که می ماند، زیرا باطل محکوم به شکست است و وعده خداوند تحقق پذیر خواهد بود.2

و همانا اسراییل کودک کش و حامیان خونخوارش، مصداق همان کف روی آب هستند که از بین رفتنی خواهند بود. حال همه ما مسلمانان باید از جامعه جهانی طلب حق کنیم و به هرگونه که در توان داریم از مردم مظلوم غزه و فلسطین حمایت همه جانبه کنیم.

به امید پیروزی نهایی برای همه مظلومان جهان


  
  

مراحل تسلط شیطان

ابلیس

رهروان ولایت ـ در فرهنگ قرآن اصل و اساس انحراف و گرفتار شدن در جاده انحرافات و گمراهی‌ها، خارج شدن از دایره‌ی بندگی و هدایت خداوند متعال است. به این معنا که هرگاه انسان خود را از چتر ولایت الهی خارج کرد در واقع خود را تحت کنترل ضلالت و گمراهی و ولایت شیطان قرار داده است.
قبل از اینکه به راههای تسلط شیطان به انسان بپردازیم لازم به ذکر است بدانیم که شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل می‌کند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است که در منطق قرآن با نام سیایت گام به گام از آن یاد می‌شود: «ولا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ و از گامهای شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست!». [1]

مرحله دوست داشتن شیطانی
هرچند در آیات متعددی خداوند متعال دشمنی آشکار شیطان را برای انسان بیان کرده است ولی انسانی که در غفلت بی‌خبری و مستی شهوات دنیایی گرفتار شده است، دوستی خدا را فراموش کرده و این دشمن آشکار را دوست خود قرار می‌د‌هد که در نهایت با اتخاذ این دوستی نکبت بار، شقاوت اخروی را برای خود فراهم می‌کند. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ؛ همانا سُلطه ی شیطان بر کسانی است که او را دوست دارند (ولایت او را بر خویش بپذیرند)». [2]

مرحله قلقلک و القای شیطانی
هرچند در آیات متعددی به شیطان و دشمنی‌اش اشاره شده ولی نباید از این موضوع قافل شد که تحرکات و تهدیدات شیطان در حد قلقلک و وسوسه است. «وَ قالَ الشَّیطانُ لَمَّا قُضِی الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکمْ فَأَخْلَفْتُکمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِی إِنِّی کفَرْتُ بِما أَشْرَکتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند». [3]

مرحله ارتباط حضوری یاران شیطان (مشاوره حضوری)
شیطان در استراتژیک تسلط خود بر انسان تنها به تحرکات و وسوسه‌های نفسانی خود بسنده نمی‌کند بلکه در موارد زیادی از کارگزارانی استفاده می‌کند که قبلاً مقهور تسلط شیطان شده‌اند: «وَأَجْلِبْ عَلَیهِم بِخَیلِک وَ رَجِلِک؛ و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز». [4] «وَ إِخْوانُهُمْ یمُدُّونَهُمْ فی الغَی ثُمَّ لا یقْصِرُونَ؛ و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهی پیش میبرند، و باز نمی‌ایستند!» [5]

نفوذ و تصرف در قلب
در فرهنگ اسلامی قلب یا روح انسانی از جایگاه و اهمیت والایی برخوردار است از این رو در منطق روایات اسلامی قلب محل و حرم‌الهی معرفی شده است: « الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیرَ اللَّه؛ دل حرم خداست ، پس در حرم خدا، غیر خدا را ساکن مکن » [6] ولی هرگاه انسان از ذکر و یاد الهی اعراض کرد این حرم الهی محل عبور و مرور شیطان می‌شود «الَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ؛ که در درون سینه انسانها وسوسه می‌کند» [7]

همنشینی و همراهی با شیطان
از جمله مراحل و خطرات سختی که شیطان، انسان را در آن تهدید می‌کند، زمانی است که انسان آن‌قدر از مسیر هدایت خارج شود که شیطان را همنشین و قرین خود ببیند: ««وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛ و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره قرین اوست!» [8]

یارگیری و عضویت در سازمان شیطانی
بعد از اینکه انسان از یاد خدا اعراض کرد و شیطان را به عنوان یار و دوست و ولی خود انتخاب نمود در واقع این انسانی که روزی برترین مخلوقات خداوند برروی زمین به حساب می‌آمد به بدترین جنبندگان تبدیل می‌شود چرا که خود را در خیل سربازان شیطان قرار داده است. « اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکرَ اللَّهِ أُولئِک حِزْبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند!»[9]

 


  
  
   1   2   3   4   5      >