رهروان ولایت ـ درخصوص خانمهای وسواس و بد گمان به همسر، چند مطلب یادآورى می شود:
- مطلب اول: خانم محترم، موضوع خیانت شوهرت، مثل همه موضوعات دیگر، احتیاج به دلیل و برهان دارد، مادامیکه خیانت او با ادله قطعیه باثبات نرسیده شرعا و وجدانا حق ندارى وى را متهم سازى، آیا سزاوار است به صرف یک احتمال، شخص بیگناهى را مورد تهمت قراردهى؟ اگر کسى بدون دلیل و برهان ترا متهم کند آیا ناراحت نمىشوى؟
مگر با یک یا چند شاهد سفیهانه و غیر عقلایى مىتوان موضوع مهمى مثلخیانت را باثبات رسانید؟
خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید:« اى کسانیکه ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانها اجتناب کنید، زیرا بعض گمانها گناه است» . [سوره حجرات/12]
امام صادق علیه السلام فرمود: « بهتان زدن به شخص بیگناه از کوههاى بزرگ سنگینتر است ». [1]
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: « هر کس به مرد مؤمن یا زن مؤمنه تهمت بزند خدا در قیامت او را بر تلى از آتش نگه میدارد تا به کیفر اعمالش برسد ». [2]
خانم محترم، دست از نادانى و احساسات خام و عجله بردار، متین و عاقل باش، موقعی که عصبانى و ناراحت نیستى در گوشهاى خلوت کن، قرائن و شواهد خیانت شوهرت را در نظر بگیر،بلکه روى کاغذ یادداشت کن، سپس وجوه و احتمالات قضیه را در مقابل آن بنویس، آنگاه مانند یک قاضى درستکار و با انصاف، در مقدار دلالت آنها تامل کن، اگر دیدى یقین آور نیستند باز هم مانع ندارد، تحقیق کنى لیکن موضوع را مسلم و قطعى نگیر و به صرف سوء ظن و توهم بى دلیل زندگى را به خودت وشوهرت تلخ نکن.
مثلا وجود یک سنجاق سر در اتومبیل چندین علت مىتواند داشته باشد:
1-متعلق باشد به یکى از خویشان شوهرت مانند: خواهر، خواهرزاده، برادرزاده، عمه و عمه زاده، خاله و خاله زاده.ممکن است یکى از آنها را سوار ماشین کرده و سنجاق مال او باشد.
2-شاید مال خودت باشد، و قبلا که به ماشین سوار شدهاى ازسرت افتاده باشد.
3-شاید یکى از دوستان یا خویشانش را با خانمش سوار ماشین کرده و سنجاق متعلق به آن خانم باشد.
4-شاید خانم درماندهاى را سوار کرده به منزلش برساند.
5-شاید یکى از دشمنانش عمدا سنجاق را در ماشین انداخته تا ترا بدبین نموده اسباب بدبختى شما را فراهم سازد.
6-شاید منشى خودش یا یکى از همکارانش را سوار کرده وسنجاق متعلق به او باشد.
7-احتمال هفتم اینست که معشوقهاش را سوار نموده عیاشى رفته باشد: این احتمال به طور حتم از سایر احتمالات بعیدتر است و نباید زیاد بدان ترتیب اثر داد. در هر صورت احتمالى بیش نیست، نباید آنرا یک دلیل قطعى و مسلم فرض کرد، و سایر احتمالات را به کلى نادیده گرفت، و داد و فریاد و بى آبروئى راه انداخت.
اگر شوهرت دیر به منزل مىآید دلیل خیانتش نیست، شایداضافه کار داشته باشد، شاید کار فوق العادهاى پیدا کرده، شاید به منزل یکى از دوستان یا همکاران یا خویشانش رفته باشد، شاید در یک جلسه علمى یا دینى شرکت نموده باشد، شاید براى تفریح سالم و قدم زدن دیر به منزل آمده باشد.
اگر خانمى از شوهرت تعریف کرد و او را جوان خوش تیپى شمرد تقصیر او چیست؟ خوش اخلاقى دلیل خیانت نیست، چه کند اگر بد اخلاق باشد کسى به او مراجعه نمىکند، انتظار دارى بد اخلاقى کند تا همه او رابد اخلاق شمرده یک فرسخى از او فرار کنند؟
اگر به زن بیوه و یتیمانش احسان مىکند دلیل خیانتش نمىشود، شاید آدم خیرخواه و دلسوزى باشد و از باب نوع پرورى و دستگیرى از بیچارهگان و براى رضاى خدا به آنها احسان کند.
اگر شوهرت جعبه یا کمد مخصوصى دارد یا اجازه نمىدهد نامههایش را بخوانى دلیل خیانتش نیست، زیرا بسیارى از مردها ذاتا محافظه کار و راز نگه دارند،و دوست ندارند کسى از امورشان مطلع شود، شاید شغلش ایجاب میکند کارهایش را مخفى بدارد، شاید ترا راز نگهدار نمىداند.
به هر حال، یک دلیل احتمالى بیش از یک احتمال نتیجه نمىدهد،نباید آنرا یک دلیل قطعى بدون تردید محسوب داشت.
- مطلب دوم: در هر جا سوء ظن پیدا کردى فورا موضوع را باشوهرت در میان بگذار، به قصد کشف حقیقت، نه به عنوان اعتراض، رسما و بدون پروا بگو: من نسبت به فلان کار بد گمان هستم،خواهش میکنم واقع مطلب را بیان بفرمایید تا خاطرم آسوده گردد، آنگاه خوب به حرفهایش گوش بده، و در اطراف آنها تامل کن، اگر بدگمانى تو بر طرف شد که چه بهتر، لیکن اگر قانع نشدى مىتوانى بعدا در اطراف قضیه تحقیق کنى تا حقیقت برایت روشن گردد، اگر در ضمن تحقیق به موضوعى برخورد کردى که شوهرت دروغ گفته و مطلب را بر خلاف واقع توضیح داده صرف این دروغ را دلیل خیانت او نگیر، زیرا ممکن است شخص بیگناهى باشد لیکن چون از بدگمانى تو اطلاع داشته عمدا مطلب را بر خلاف واقع گفته مبادا سوءظن تو زیاده گردد، بهتر است در این مورد هم باز به خودش مراجعه کنى و علت خلاف گوئیش را بپرسى، البته مردکار خوبى نکرده که مرتکب دروغ شده و بهتر بود حقیقت را مىگفت زیرا چیزى از صداقت بهتر نیست. لیکن اگر او اشتباه کرد تو نادانى و جهالت بخرج نده، بلکه با تصمیم قاطع از او بخواه که دیگر دروغ نگوید، اگر توضیح خواستى و شوهرت نتوانست توضیح قانع کنندهاى بدهد، عجز ازجواب را یک دلیل مسلم و قطعى خیانت مشمار، زیرا ممکن است مطلب را واقعا فراموش نموده باشد، یا اینکه چون از بدگمانى تو اطلاع داشته دست و پاى خویش را گم کرده نتوانسته جواب قانع کنندهاى بدهد. دراینجا سخن را کوتاه کن و در یک موقع مناسب مطلب را در میان بگذار و علت قضیه را بپرس. و اگر اظهار داشت: واقع را فراموش نمودهام از او بپذیر زیرا انسان محل سهو و نسیان است، اگر باز هم تردید داشته باشى مىتوانى از راههاى دیگر در صدد تحقیق بر آیى.
- مطلب سوم: موضوع بد گمانى خودت را با هر کس در میان نگذار، زیرا ممکن است واقعا دشمن شما یا حسود باشد،بدین جهت گفتار ترا تایید و چندین قرینه دروغ نیز بدان بیفزاید تا زندگى شما را از هم بپاشد، ممکن است شخص نادان و زود باور و بى تجربهاى باشد و به قصد دلسوزى گفته ترا تایید نماید بلکه شواهد پوچ دیگرى بدان اضافه نموده ذهن ترا خرابتر گرداند، بنابراین صلاح نیست با افراد نادان و بىتجربه مشورت نمایى، حتى مادر و خواهر و خویشانت، البته مشورت خوب است، اگر در جایى ضرورت پیدا کرد یکى از دوستان عاقل و کاردان و باهوش وخیرخواه را در نظر بگیر و مطلب را با او در میان بگذار و از افکارش استفاده کن.
- مطلب چهارم: اگر شواهد و دلائل خیانت شوهرت قطعى نبود، و دوستان و خویشانت نیز تصدیق کردند که دلائل مزبور قانع کننده نیست وشوهرت بیگناه است، و شوهرت نیز با دلیل و برهان و قسم و التماس عدم خیانتخ ودش را اثبات میکند لیکن با همه اینها بدگمانى ووسواسیگریهاى تو برطرف نمىشود یقین بدان که بیمار هستى، وبدبینىات در اثر بیمارى عصبى و روانى پیدا شده است. لازم است به یک روانپزشک حاذق مراجعه نمایى و از دستوراتش پیروى کنى.
- مطلب پنجم: راه کار تو همان بود که گفته شد،داد و فریاد و بهانه و ناسازگارى نه تنها مشکلت را حل نمىکند بلکه مشکلات دیگرى بدان اضافه خواهد کرد.به دادگاه حمایت خانواده نیز مراجعه نکن، دم از طلاق و جدایى نزن، آبروى شوهرت را نریز. از این قبیل کارها نتیجه خوبى نخواهى گرفت، ممکن است کار به لجبازى و عناد بکشد و شوهرت ناچار شود ترا طلاق بدهد و زندگى را از هم بپاشد. در آنصورت نیز تو نتیجه خوبى نخواهى گرفت و تا آخر عمر قرین تاسف خواهى شد، مواظب باش تصمیم خطرناکى نگیرى دست بخودکشى و انتحار نزن، زیرا به وسیله این عمل زشت خودت را نابود مىسازى در آخرت نیز به عذاب دوزخ معذب خواهى شد، حیف نیست انسان براى یک فکر بیجا بزندگى خودش خاتمه بدهد؟ آیا بهتر نیست با عقل و بردبارى قضیه را اصلاح کنى؟
- مطلب ششم: اگر بدگمانى تو بر طرف نشد و احتمال میدهى یا یقین دارى که شوهرت به زنهاى دیگر نظر دارد باز هم تقصیر تو است، زیرامعلوم مىشود آنقدر هوش و کاردانى و عرضه نداشتهاى که شش دانگ قلب شوهرت را مسخر گردانى تا جایى براى زنهاى دیگر نماند، هنوز هم دیر نشده، دست از نادانی گرى و لجبازى بردار و با اخلاق خوش و رفتار نیک واظهار محبت چنان در قلب شوهرت جاى باز کن که جز تو کسى را نبیند وجز تو کسى را نخواهد.